معنی نان فانتزی فرنگی
حل جدول
دونات
نان فانتزی
شیرمال
نوعی نان فانتزی
شیر مال
نان فانتزی سنتی
شیرمال
فانتزی
شیک
نان فانتزی کرم دار
پیراشکی
اصطلاحات سینمایی
نوعی فیلم که رویدادهای آن گویی درعالم خیال می گذرد وتماشاگر درعین باور کردن فیلم، آن را ازعالم واقع جدا می داند. فیلمهای فانتزی انواع مختلف از فیلمهای انیمیشن گرفته تا علمی- تخیلی دارند. آغازگر فیلمهای فانتزی را « ژرژ ملیس » (پدرتروکاژهای سینمایی) می دانند.اخیرا فیلمهای فانتزی با دستیابی به اوج تکنیکی توانسته اند گیشه های جهان را فتح کنند. « هری پاتر» از این گونه فیلمهاست.
فرهنگ عمید
[عامیانه] غیر لازم و تجملی: لباس فانتزی،
[عامیانه] غیر جدی،
[عامیانه] بدیع و جالب، نوظهور،
(ادبی) نوعی داستان کوتاه تخیلی که در آن از جنبههای خندهدار و نامعقول زندگی سخن گفته شود،
(هنر) ویژگی اثر هنری برخاسته از تخیل و بدون هیچگونه قید و بند و وابستگی به سبْک و فرم،
[عامیانه] ویژگی نوعی نان غیرسنتی،
(موسیقی) ویژگی قطعۀ موسیقیای که به فرم پایبند نیست،
لغت نامه دهخدا
فانتزی. [ت ِ] (فرانسوی، اِ) خیال. وهم. تصور. || هوی. هوس. بلهوسی. || میل. خواست. خواهش طبع. تفنن. (فرهنگ فرانسه ٔ نفیسی). در تداول عامه ٔ روزنامه های امروز نوشته ای را گویند که پایبند اصول خاص یک سبک نباشد و نویسنده آن را برای تفنن و تفریح نوشته باشد.
فرنگی
فرنگی. [ف َ رَ] (ص نسبی) منسوب به فرنگ. اروپایی. افرنجی. (یادداشت بخط مؤلف). اروپایی. مسیحی. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
چنانکه تا به قیامت کسی نشان ندهد
بجز دهان فرنگی و مشک تاتاری.
سعدی.
خط ماهرویان چو مشک خطایی
سر زلف خوبان چو درع فرنگی.
سعدی.
چو ترک دلبر من شاهدپشنگی نیست
چوزلف پرشکنش حلقه ٔ فرنگی نیست.
سعدی.
ترکیب ها:
- توت فرنگی. فرنگی باف. فرنگی دوز. فرنگی ساز. فرنگی مآب. فلفل فرنگی. کلاه فرنگی. گوجه فرنگی. هویج فرنگی. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.
|| (اِ) یک تن از مردم اروپا. (یادداشت بخط مؤلف).
فرهنگ معین
خیال، وهم، ذوق، تفنن، تجملی، زیبا. [خوانش: (نْ تِ) [فر.] (اِ.)]
نان
قطعه ای از آرد خمیر کرده و بر آتش پخته که آن را می خورند، غذا، روزی، رزق.، ~ فانتزی هر یک از ناهای غیرسنتی.، ~ باگت نان باریک و استوانه ای از آرد سفید که غیرسنتی است، به نرخ روز خوردن (کن.) فرصت طلب و بی مسلک بودن. [خوانش: (اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
تفنن، هوس، خیالی، غیرواقعی، شیک، لوکس
فارسی به عربی
خیال
فرهنگ فارسی هوشیار
وهم و خیال، تصور، هوی، هوس، چیزهای تجملی
معادل ابجد
1009